شکارچی زمان

! make your choice

شکارچی زمان

! make your choice

اینجا کنج دنج دل منه و هر چی دلم بگه مکتوب میشه. این هر چی شامل خاطره,کارای روزمره,درد دل و... است.فقط یادمون باشه،یه وبلاگ فقط یه وبلاگه نه بیشتر و نه کمتر!

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

از آرزو کردن تا به آرزو رسیدن می تونه یه زمان خیلی خیلی کوتاه باشه، اگه تو تقدیر زندگیت نوشته شده باشه. دقیقا اوایل تابستون بود که با چزاره سر آرزوها حرف می زدیم و بحث به کوچه پس کوچه های سفر به شیراز کشیده شد، به کتاب خریدن،اینکه بریم به کتاب فروشی های بزرگ شیراز سر بزنیم، سینما بریم و فیلم به روز و جذاب ببینیم، معالی آباد شام Fish &Chips بخوریم و بگردیم.

اما دیری نگذشت که نیمه شهریور این آرزوی خطیر و فقید برآورده شد. ساعت 9صبح تو ایستگاه نمازی حضور به عمل رسوندیم. چزاره با یه هدیه گران بها، تاریخ بیهقی، منو شگفت زده کرد. مست و خرامان به کتاب فروشی محمدی سر زدیم بعد کتابفروشی خوارزمی و دنیای کتاب دهخدا رو از دم تیغ گذروندیم.

ساعت یازده خودمون رو به متروی نمازی رسوندیم و اولین حضور در مترو شیراز رو تجربه کردیم. از اونجا به سمت معالی آباد حرکت کردیم و پاساژها و مغازه های شیک و مجلل رو دید زدیم. اینجای کار بود که به Bicycle رسیدیم و توضیحات چندین ساله من در مورد این پوشاک فروشی به رصد چزاره رسید. بعد ازاین گشت و گذار و پیاده روی طولانی تصمیم بر این شد که برای ناهار به هتل پنج ستاره چمران لشکر کشی کنیم!

وارد هتل که شدیم توسط پذیرش به رستوران سنتی راهنمایی شدیم. ابتدا رفتیم طبقه منفی یک به سمت رستوران سنتی که با موسیقی زنده و صدای نچندان خوشایند آقای خواننده رو به رو شدیم، منوی غذاش با روحیه لطیفمون سازگاری نداشت و به سمت طبقه 24 روانه شدیم... با وارد شدن به رستوران مجلل و محیط آرام و شیک، برق از چشمان جفتمون پرید .میزی در کنار پنجره ای بزرگ به همراه چلوکباب بختیاری انتخاب کردیم. بعد از صرف غذا،عکس های یادگاری، لذت بردن از مناظر زیبای شیراز و به خصوص باغ های قصرالدشت و البته پرداخت صورتحساب یا به قول اونور آبی ها بیل  که در رده رقم های نجومی قرار داشت، روز خوشمون رو به پایان رسوندیم.

 

خود نوشت: این پی نوشت های لعنتی که همیشه میای یه حرفی رو تا ته بزنی ولی قاطی ده تا پی نوشت دیگه در حالی که مرددی برای نوشتنش و هی مینویسی و پاک میکنی، سر آدم رو به باد میده.

پی نوشت: نوشتن سفرنامه چقدر سخته، ده بار این متن رو ویرایش کردم!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۵ ، ۲۱:۰۳
time hunter